پرسش :
قانون جاذبه و دافعه در نظام آفرینش تا چه اندازه گسترده است؟
پاسخ :
قانون «جذب و دفع» یک قانون عمومی است که بر سرتاسر نظام آفرینش حکومت می کند. از نظر جوامعِ علمی امروزِ بشر مسلّم است که هیچ ذره ای از ذرات جهان هستی از دایره حکومت جاذبه عمومی خارج نبوده و همه محکوم آنند. از بزرگ ترین اجسام و اجرام عالم تا کوچک ترین ذرات آن دارای این نیروی مرموز به نام نیروی جاذبه و به نحوی تحت تأثیر آن هستند. بشر دوران های باستان به جاذبه عمومی جهان پی نبرده بود، ولی به وجود جاذبه در برخی اجسام پی برده بود و بعضی اشیا را سمبل آن می دانست، مانند: مغناطیس و کهربا، تازه، ارتباط جاذبی آن ها را نسبت به همه چیز نمی دانست. بلکه به یک ارتباط خاصی رسیده بود؛ ارتباط مغناطیس و آهن، کهربا وکاه.
ذره ذره کاندر این ارض و سماست
جنس خود را هم چو کاه و کهرباست
از این ها که بگذریم، نیروی جاذبه را در مورد دیگر جمادات نمی گفتند. فقط درباره زمین [و این] که چرا در وسط افلاک وقوف کرده است. معتقد بودند که زمین در وسط آسمان معلّق است و جاذبه از هر طرف آن را می کشد و چون این کشش از همه جوانب است قهراً در وسط ایستاده و به هیچ طرف متمایل نمی گردد. بعضی معتقد بودند که آسمان، زمین را جذب نمی کند، بلکه آن را دفع می کند و چون نیروی وارد بر زمین از همه جوانب متساوی است، در نتیجه، زمین در نقطه خاصی قرار گرفته و تغییر مکان نمی دهد.
در نباتات و حیوانات نیز همه قایل به قوه جاذبه و دافعه بوده اند [به] این معنی که آن ها را دارای سه قوه اصلی: غاذیه، نامیه و مولّده می دانستند. برای قوه غاذیه چند قوه فرعی قایل بودند: جاذبه، دافعه، هاضمه و ماسکه. می گفتند: در معده، نیروی جذبی است که غذا را به سوی خود می کشد و احیاناً هم آن جا که غذا را مناسب نیابد، دفع می کند. هم چنین می گفتند: در کبد، نیروی جذبی است که آب را به سوی خود جذب می کند.
منبع: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، تهران، صدرا، علامه شهید مطهری(ره)، ج 16، صص 223 ـ 224.
قانون «جذب و دفع» یک قانون عمومی است که بر سرتاسر نظام آفرینش حکومت می کند. از نظر جوامعِ علمی امروزِ بشر مسلّم است که هیچ ذره ای از ذرات جهان هستی از دایره حکومت جاذبه عمومی خارج نبوده و همه محکوم آنند. از بزرگ ترین اجسام و اجرام عالم تا کوچک ترین ذرات آن دارای این نیروی مرموز به نام نیروی جاذبه و به نحوی تحت تأثیر آن هستند. بشر دوران های باستان به جاذبه عمومی جهان پی نبرده بود، ولی به وجود جاذبه در برخی اجسام پی برده بود و بعضی اشیا را سمبل آن می دانست، مانند: مغناطیس و کهربا، تازه، ارتباط جاذبی آن ها را نسبت به همه چیز نمی دانست. بلکه به یک ارتباط خاصی رسیده بود؛ ارتباط مغناطیس و آهن، کهربا وکاه.
ذره ذره کاندر این ارض و سماست
جنس خود را هم چو کاه و کهرباست
از این ها که بگذریم، نیروی جاذبه را در مورد دیگر جمادات نمی گفتند. فقط درباره زمین [و این] که چرا در وسط افلاک وقوف کرده است. معتقد بودند که زمین در وسط آسمان معلّق است و جاذبه از هر طرف آن را می کشد و چون این کشش از همه جوانب است قهراً در وسط ایستاده و به هیچ طرف متمایل نمی گردد. بعضی معتقد بودند که آسمان، زمین را جذب نمی کند، بلکه آن را دفع می کند و چون نیروی وارد بر زمین از همه جوانب متساوی است، در نتیجه، زمین در نقطه خاصی قرار گرفته و تغییر مکان نمی دهد.
در نباتات و حیوانات نیز همه قایل به قوه جاذبه و دافعه بوده اند [به] این معنی که آن ها را دارای سه قوه اصلی: غاذیه، نامیه و مولّده می دانستند. برای قوه غاذیه چند قوه فرعی قایل بودند: جاذبه، دافعه، هاضمه و ماسکه. می گفتند: در معده، نیروی جذبی است که غذا را به سوی خود می کشد و احیاناً هم آن جا که غذا را مناسب نیابد، دفع می کند. هم چنین می گفتند: در کبد، نیروی جذبی است که آب را به سوی خود جذب می کند.
منبع: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، تهران، صدرا، علامه شهید مطهری(ره)، ج 16، صص 223 ـ 224.
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}